مردم جهان غرب به معنای عام آن در عصر ارتباطات در جهالت به سر می برند. شاهد این سخنم را بر بی اطلاعی مردم عام و خاص آنها از اسلام و ایران می آورم.
در ارتباط مستقیم با بدنه مردمی جهان غرب مثل انگلیس خواهیم دید که آنها از اسلام کلیشه ای در ذهن دارند و قادر به تفکر به این مساله فارغ از کلیشه مذبور نیستند، مردم عامی جهان غرب خصوصاً انگلیس که دارای غرور کاذبی به جا مانده از دوران استعمار می باشند با شنیدن کلمه مسلمان فردی تیره پوست، دارای ریش های بلند و نامرتب و بدنی کثیف و روحیه ای خشن و غیر متمدن را در ذهن خود تداعی می کنند،(البته با اوصاف مذکور هیچ کس علاقه ای به برقرای ارتباط و مباحثه ندارد)؛ حکومت های لیبرال هموراه تلاش نموده اند که به وسیله رسانه های مکتوب و غیر مکتوب خود با تخریب ظاهر اسلام و مسلمانان برای مردم خود از عمق نفوذ این دین الهی در جهان غرب جلوگیری نمایند.
این یعنی فقر اطلاعات، یعنی بی سوادی، یعنی، جهالت و گمراهی، یعنی عقب ماندگی در عین مدرنیسم...
اخیراً شاهد هستیم که دانشجویان انگلیسی که تعداد زیادی از آنها مسلمان و ایرانی هستند دست به تظاهرات و اعتراض زده اند، البته ذهنتان بیراهه نرود آنها مشکلی با سیستم حکومتی، سلطه فکری و استثمار اندیشه توسط دولت های خود ندارند، مشکل آنها این است که متوسط شهریه 3000 پوندشان را می خواهند 9000 پوند کنند.
این حرکت آیا می تواند به جرقه ای بماند که ذهن اقشار فرهیخته جامعه انگلیس را به تضاد های موجود اعم از تبعیض، بی دینی، خانواده های بیمار و ورشکسته، روابط ناپایدار انسانی و انقراض اخلاق متوجه سازد و فرصتی را برای تفکر خارج از سلطه اندیشه لیبرالیسم تجربه کنند...
چه می شود که یک مورخ، تاریخ را از یاد می برد؟
ورود بد و ضعیف عبدالله شهبازی مورخ برجسته و یهود شناس معروف کشورمان، به فتنه 88 برای خیلی از علاقه مندان به وی که رویکرد غیر مغرضانه ایشان را در وقایع مختلف دیده بودند، بسیار گیج کننده و درد آور بود. اینجاست که که انسان به عمق تاثیرگذاری یک نحله انحرافی پی برده و غبار فتنه اخیر را آنقدر غلیظ می بیند که حتی چشمان تیزبین نویسنده کتاب زرسالاران یهودی را هم نسبت به فتنه نشات گرفته از تفکر ضاله صهیونیستی، نابینا نموده و باعث می شود که وی هم در چاه ظلمت این فتنه بیفتد. اگرچه ماعلاقه مندان به این استاد تاریخ همچنان به بازگشت وی و اصلاح موضع ایشان در فتنه 88 امیدواریم ولی اگر این اصلاح صورت نگیرد باز هم اهمیت چندانی ندارد و ایشان هم به حلقه ظالین عالیجنابانی مثل صانعی، موسوی اردبیلی، موسوی خوئینی ها، میرحسین، کروبی، هاشمی، سید حسن مصطفوی و هزارانی دیگر خواهد پیوست.
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب
الهم اهدنا صراط المستقیم
آری چه شایسته قرآن آنان را توصیف میکند.
بقره
این یک سوال اساسی است؟
اگر در دیدگاه نخست به سوال بنگریم شاید سوال برای کسی که کمترین آشنایی با زبا انگلیسی داشته باشد اندکی ساده و شاید خنده دار باشد اما...
اما این یک سوال است که جواب آن را نباید در ترجمه لغت پیدا کرد بلکه در زبان اندیشه میباشد.
شاید این یک نامعادله به معنای دقیق کلمه باشد!
آیا زمانی که یک فرد آنگلوساکسن واژه freedom را میشنود همان چیزی را در ذهن میگذراند یک فرد ایرانی مسلمان در ذهن دارد؟ یا یک ایرانی که در رشته ریاضیات در دانشگاه تحصیل میکند یا یک طلبه حوزه علمیه یا یک کارمند بانک یا یک میوه فروش یا یک فیلسوف یا یک مجتهد علوم اسلامی یا ... و هزاران طبقه و قشر گوناگون؟
آیا همه یکی هستند؟ شاید تعادی بگویند آری و بعضی بگویند نه!
اگر شما جزء گروه دوم هستید پس به نظر شما کدام ذهنیت پیرامون مفهوم آزادی درست است؟
آیا ما نیازمند یک تعریف جامع نیستیم که به معنای واقعی با ذات آفرینش انسان تطابق داشته باشد تا بتواند کمال آرامش را برای این انسان اجتماعی ایجاد کند؟
پس آن تعریف از آزادی کدام است؟